این نوشته آسیب شناسی کوتاهی است از یک برنامه تلویزیونی که آشکارا دست به سرقت ادبی زده است.
این 2 بیت شعر را بخوانید:
چه روزها که یک به یک غروب شد نیامدی
چه اشکها که در گلو رسوب شد نیامدی
برای ما که خستهایم و دل شکستهایم نه
برای عدهای ولی چه خوب شد نیامدی
قطعا کسانی که آشنایی اندکی با شعر آیینی امروز دارند این غزل را شنیدهاند؛یکی از غزلهای خوب مهدی جهاندار شاعر جوان اصفهانی که در فضای انتظار سروده شده و سالهاست زمزمه میشود. جهاندار یک بار این غزل را در رمضان سال 1379در حضور مقام معظم رهبری خوانده است؛ همان جلسهای که زنده یاد قیصر امینپور هم حضور داشته و غزلی با این مطلع خوانده است:
میخواهمت چنان که شب خسته خواب را
میجویمت چنان که لب تشنه آب را
یادم میآید قیصر امین پور یکی دوبار که جهاندار را دیده بود به او گفته بود: چه خوب شد نیامدی ! البته این غزل در سال 1378 در جشنواره ادبی گل نرگس در کرمانشاه نیزبهعنوان اثر برتر معرفی شده است. اینکه در برنامهای به بهانه شهادت امام جعفر صادق(ع) با نام «من...تو... او» از شاعری (! )بینام و نشان دعوت شود که بزرگترین افتخارش این است که تا به حال در هیچ انجمن شعری شرکت نکرده و نمیکند و غزل مهدی جهاندار را به نام خودش بخواند و مجری هم بارها تکرار کند که این غزل ناب شما در گوشیهای تلفن همراه منتشر شده و این باید برای شما افتخارباشد و مرتب برای هم نوشابه باز کنند و مجری و میهمان که قطعا با هم بسیار صمیمی هستند یکدیگر را به اسم کوچک صدا بزنند آیا تحقیر و توهین به جایگاه والای شعر آیینی و شعور مخاطب نیست ؟
اینکه این شاعر نوظهور مرتب خوابهایش را تعریف کند که بیشتر شبیه خوابها ی پیامبران است و اظهار کند که بیشتر شعرهایش را در خواب سروده آیا عوام فریبی نیست؟ شما نام این کار را چه میگذارید ؟ همین شاعر نوظهور چندی پیش در یکی از شهرهای اطراف اصفهان (گز و برخوار) در شب میلاد حضرت حجت(عج) چند شعر از شاعران سرشناس کشور را با روایتهایی کژ و مژ و پر از اغلاط فاحش وزن و قافیه به نام خودش خوانده است؛ آن هم با قیافهای حق به جانب و آراسته با اشکهایی از نوع تمساح !
این چند بیت را هم بد نیست بخوانید:
چند روزی شد که حالم دیدنی است
حال من از این و آن پرسیدنی است
گاه بر روی زمین زل میزنم
گاه بر حافظ تفال میزنم
حافظ دیوانه فالم را گرفت
یک غزل آمد که حالم را گرفت
« ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه میپنداشتیم»
این چند بیت هم بخشهای پایانی مثنوی شاعر جوان اصفهانی آقای حمید رجایی است که حداقل 7 سال پیش من از ایشان در دانشگاه آزاد نجفآباد شنیدهام و شاعر نوظهور ما ادعا میکند در سفر به مریوان و نزدیکی مرز، همین یکی دو سال پیش به ایشان نازل شده است !
صدا و سیما بار اول نیست که این نابغه را ساعتها روی آنتن میفرستد تا شعرهای دیگران را به نام خودش بخواند و عباراتی بر زبان براند که ناشی از دانش بسیار اندک اوست. اوایل فکر میکردم که ایشان واقعا شاعری نوظهور در عرصه شعر امروز است که نامش را هیچ شاعری نشنیده و در هیچ انجمنی هم رصد نشده است.
این شاهبیت را هم ایشان در وبلاگ شخصیشان که مزین به عکس ایشان است نوشته اند:
چیزی ندارم در خور این خاندان ولی
گاهی برای صاحب خود پارس میکنم !
بعدها دیدم که ظاهرا دزد ناشی به کاهدان زده است و گاهگداریسرودههای خودش را هم چاشنی شعرخوانیها میکند که هیچ شباهتی به شعر ندارد و همین که ایشان فرق شعر و ناشعر را نمیداند دلیل محکمی است بر سارقبودن ایشان. حاضرم در جلسهای رو در رو با این شاعر نوظهور، کارگردان، تهیهکننده و مجری این برنامه از حیثیت شعر آیینی امروز که این شاعر نوظهور در حال از بین بردن آن است دفاع کنم و با یک تست ساده ادبی سارق بودن این دوست گرامی را اثبات کنم!
دوست نوظهورم ! سالها پیش از زمانی که شما در خوابهای ساختگی خود در حال سرودن این شعرها باشید، دوستان من شبهای بیشمار دود چراغ خورده بودند و پیش از شما آن شعرها را در بیداری کامل سروده بودند! دوست نوظهورم! امیدوارم بدانید که سرقت ادبی طبق قانون حمایت از مولفین و مصنفین جرم محسوب شده و درصورت اثبات (که تمام مدارک آن موجود است) شما به 6 ماه تا 3 سال حبس محکوم خواهید شد.
به هر حال امیدوارم صدا و سیما از شاعران ارجمندی که آثار ارزشمندشان توسط این شاعر نوظهور سرقت شده و بعضا با روایاتی کژ و مژ نقل شده عذرخواهی کند؛ گرچه این کار از رسانه ملی بعید است.